قرار نبود بیقرار تو بشم. بد جوری دلتنگت هستم نسترن. هزاران فکر توی سرم رژه می رن و من چه ساعت ها که خیره به نقطهای مبهم، در فکر تو و این افکار شیرین و تلخ غرق نمی شم.! این بیقراری قرار بی هم بودن نبود. نشستم و داستان شروع این قصه رو مجدد خوندم. چیزی به سالگرد این معجزه نمونده. آره! هنوز هم برای من معجزهس.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت